

لیلی هزار داماد تا جایی که بتونه به مساله ی تن فروشی دخترایی می پردازه که مجبورن، ناچارن راهی ندارن
گرگم که همیشه هست و یه عده هم بره میشن ، یعنی ناچارن بره بشن….

داستان با اصالتی بدون خدشه و غنایی بی نظیر، شرح اعترافات واقعی یکی از معروفترین گیشاهای ژاپن، نیتا سایوری است.
خاطرات یک گیشا داستان دو خواهر ژاپنی است که بعلت فقر به شخصی فروخته میشوند و داستان حول زندگی خواهر کوچکتر بنام سایوری است. اینکه او را از کوچکی تربیت میکنند که در آینده یک گیشا شود ، چیزی مثل ساقی یا مهماندار مردان که طی مراسمی خاص صورت میگیرد و نیاز به آموزش دارند. همه وقایعی که سایوری در درازای رمان از سر میگذراند به خاطر علاقه ای است که از نوجوانی به کسی به نام «رییس» دارد. سایوری متوجه عشق و دلبستگی زیادش به رئیس میشود. ولی در ادامه، آنچه که از رییس مشاهده میکند بی تفاوتی اش در برابر توجهات سایوری است.....
❌بدون سانسور

یه دختر با وضع مالی نه چندان خوب و البته بسیار خوشگل که به خاطر این خوشگلیش محیط کاری سالم گیرش نمیاد.به عنوان پرستار بچه پا به عمارت تمجیدها می زاره.آرش تمجید نوه ی فریدون تمجید به همراه دو پسر دو قلو غیر همسان هفت سالش در اون عمارت زندگی می کنه و همین طور برادرزاده های دو قلوی شش ساله آرش یعنی نازی و تارا.
همسر آرش از اون طلاق گرفته.
ندا پرستار بچه ها و برادرزاده های آرش می شه و جریانات مفرحی که پیش میاد.
آرش یه آدم اخمو و جدی هستش که به گذشتش مربوطه.و این وسط رازهای جالبی هست.حضور ارشاد برادر آرش ماجرا رو پیچیده می کنه و…

یه اسرافیل پرو و بی جنبه و بی ادب داریم !!با یه گوهر خنگ ومچل که گیراییش کمه در مقابل حرفای مثبت ۱۸ پسر عموش !..!…
این دوتا یه فضای کاملا شادی رو با هم دیگه ایجاد میکنن...

دختری شیطون ولی در برابر پسرا مغرور.... که با ورود پسری هوس باز ومغرور به زندگیش مجبور میشه هم خونه بشه.
پایان خوش

زنی که با یه شرط عجیب از همسرش جدا میشه ....
زنی که صبر و استقامتش ستودنیه ...
همیشه محکم بوده و پناه ...
حالا وقتش رسیده که کمی منطق رو خاموش کنه
دل به دل ... دلی بده و عاشقی رو یادبگیره
اما این دل دادنه نه سادست و نه کلیشه ای ...
این اتصال یکم زیادی عجیب شروع میشه
شایدم با حسای پیچیده ...
و مردی پر از حسرت و کمبود که خودشیفتگیش
جذابیت داره ...
درسته پوسته ظاهرش زیادی سنگیه ...
ولی قضاوت ندیده و نشناخته ممنوع !

داستان درباره ی دختریه به اسم نفس که طی یه حادثه مادرش رو از دست میده و برای ترم جدید وقتی وارد دانشگاه میشه …

❤️رمان : #مرگ_مسکوت
❤️ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #طنز
❤️نویسنده : #فائزه_گرمرودی
پسری به نام حسام که به علت مشکلاتی در گذشته ، سه سال در خانه به دور از خانواده زندگی میکنه.حسام که استاد دانشگاه و صاحب نمایشگاه ماشین هست، هر روز رو با انجام کارهای روزمره میگذرونه تا این که با پیش اومدن جریانی مجبور میشه دوباره به خانواده اش سربزنه که توی همین ماجرا با دختری به نام آرزو که دانشجوی خودش هم هـست اشنا میشه و اتفاقات هیجان انگیزی بینشون رخ میده که باعث تغییر رویه زندگی حسام میشه...
